کد مطلب:148532 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

یک داستان شنیدنی از علم امام حسین
ابوسلمه می گوید: همراه عمر بن خطاب (زمان خلافتش) به مكه


رفتیم و در مراسم حج شركت نمودیم، در مكه، شخصی نزد عمر آمد و گفت: «من درحال احرام بیرون آمدم و تخم شتر مرغی را دیدم آن را برداشتم و شكستم و پختم و خوردم، چه چیز بر گردن من (به عنوان كفاره) واجب می شود؟»

عمر گفت: «چیزی در این باره به ذهنم نمی آید، اینجا بنشین شاید خداوند مشكل تو را به وسیله ی بعضی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله حل كند.»

در این هنگام، ناگهان علی علیه السلام همراه حسین علیه السلام به آنجا آمدند، عمر به آن شخص گفت: «این علی علیه السلام پسر ابوطالب است، برخیز و سؤال خود را از ایشان بپرس.»

او برخاست و ماجرای خود را گفت، علی علیه السلام فرمود: «سؤالت را از این پسر (اشاره به حسین) بپرس، او گفت: هر كدام از شما، مرا به دیگری حواله می دهد، مردمی كه آنجا بودند اشاره كردند كه ساكت باش این حسین علیه السلام فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله است، مسأله ات را از او بپرس، شخص ماجرای خود را برای حسین علیه السلام بیان كرد.

حسین علیه السلام به او فرمود: «آیا شتر داری؟ عرض كرد: آری فرمود: به تعداد تخم شترمرغی كه برداشته ای و خورده ای، شتر نر را با شتر ماده آمیزش بده آنچه از شتر ماده تولد یافت آنرا (به عنوان كفاره) بسوی كعبه (برای قربانی) روانه كن.»

عمر گفت: ای حسین، شتر ماده (گاهی سقط جنین) می كند (در این صورت مسأله چگونه خواهد بود؟)


حسین علیه السلام فرمود: تخم شترمرغ نیز (گاهی) فاسد می شود (و با این مقایسه پاسخ عمر را داد.)

عمر گفت: راست گفتی و نیكو جواب دادی، علی علیه السلام برخاست و حسینش را به سینه اش چسبانید و این آیه را خواند:

ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم، آنها فرزندانی بودند (كه از نظر پاكی و كمال) بعضی از بعضی دیگر گرفته شده بودند و خداوند شنوا و دانا است.» (آل عمران - 34) [1] .


[1] بحار، ج 44، ص 197- نظير اين داستان در مورد امام حسن (ع) نيز نقل شده است (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 100).